۩۩۩ ☫زخم (طریقت)درین جامه ی عریان شده ☫۩۩۩
سروخرامان من بی سر و سامان شده بی سرُو سامان شده ،آه پریشان شده
روز و شبِ فکر تو یاکه رهایم نکرد فکر رهایم نکرد آه به زندان شده
آن همه تیغ و ترنج آه زلیخا وشان آه زِ یوسف خران، آه که حیران شده
آه ازاین بت گری ،باز بتِ دیگری باز درین بتکده جان مسلمان شده
چوب حراجی زدم چوب حراجی گری مایهء جان مایهء دلبری ارزان شده
عید تو نادیده ای عید هلاکت گری قدر به تعبیر ما جانب قربان شده
می درم این پیرهن این چه حجابست تن زخم (طریقت) درین جامه ی عریان شده
نظرات شما عزیزان:
|